سندیکای کارگران
شرکت واحد اتوبوسرانی تهران به خاطر گرامیداشت روز جهانی کارگر (۱۱ اردیبهشت ۹۸) و در اعتراض به تعیین دستمزد زیر خط فقر، گرانی و
تورم افسارگسیخته مایحتاج اولیه و معیشت کارگران، بازنشستگان و تمام مزدبگیران،
ممانعت از ایجاد سندیکا و دیگر تشکل های مستقل کارگری، خصوصی سازی و پولی سازی
آموزش و پرورش، قراردادهای سفید امضاء، تبعیض و نابرابری حقوق زن و مرد، افزایش بی
رویه کودکان کار، بازداشت یا زندانی کردن کارگران و معلمان و دیگر فعالین صنفی که
بخش عظیمی از کارگران و قشر فرودست جامعه را در بر می گیرد در مقابل مجلس ( میدان
بهارستان) تجمع برگزار می کند.
سندیکای کارگران
شرکت واحد اتوبوسرانی تهران از تمام همکاران محترم اعم از رانندگان، کارگران
تعمیرگاه ها، پرسنل اداری و خدماتی، کنترلین و بازنشسته ها درخواست دارد جهت
برگزاری هر چه باشکوه تر روز جهانی کارگر (۱۱ اردیبهشت) روز چهارشنبه ساعت ۱۰ صبح در مقابل مجلس (بهارستان) حضور بهم رسانند.
گرامی باد اول ماه
مه ۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر
سندیکای کارگران
شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
چهارم اردیبهشت ۹۸
اول ماه مه (۱۱اردیبهشت) روز جهانی کارگر و روز اعتراض بین المللی
کارگران و روز اعلام مطالبات سرکوب شده کارگران است.
۱۲
اردیبهشت روز معلم که روز
جانباختن دکتر خانعلی؛ معلم مبارز به دست رژیم پیشین است و روزی است که معلمان در
پی خواسته های خود به خیابان می آیند.
بازنشستگان نیز در کنار
کارگران و معلمان به عنوان بخش بزرگی از مزد بگیران و زحمتکشان این دو روز را
گرامی می دارند.
گروه اتحاد بازنشستگان برای
اعلام خواسته ها و تقویت همبستگی میان همه زحمتکشان جامعه، از برگزاری تجمع
اعتراضی کارگران در مقابل مجلس و تجمع معلمان در مقابل اداره کل آموزش و پرورش
حمایت کرده و از همه بازنشستگان دعوت می کند در هر دو تجمع روز کارگر و روز معلم
شرکت نمایند.
زمان: ۱۱ اردیبهشت ۹۸
مکان: مقابل مجلس(
مترو بهارستان)
زمان: ۱۲ اردیبهشت
مکان: خیابان
طالقانی مقابل اداره کل آموزش و پرورش
به گزارش نسرین هزاره مقدم خبرنگار ایلنا، در تاریخ بیست و هفتم فروردین 98 آمده است : برای اولین بار است که وقتی به زادگاهم برمیگردم غمگینم؛ شهری که در اوایل بهار سبزه و طراوتِ همیشگی، چهرهاش را میآراست، امروز سیلیِ سیل دوازدهم فروردین بر چهرهاش چیزی جز گِل و ویرانی بر جای نگذاشته است. به دلیل مسدود شدن راه ارتباطی خرمآباد- پلدختر مجبور شدم از طریق آزادراهِ «پل زال» خودم را به این شهرستانِ سیلیخورده برسانم.
در ورودی شهر، چیزی جز گرد و خاک نیست؛ چراکه تمامی کامیونهای ارتش، سپاه و امدادرسانیهای مردمی از اقصی نقاط ایران در حال تردد هستند؛ نیروهای جهادی و مردمی با تجهیزاتی مانند بیلهای مکانیکی و کمپرسی با جدیت تمام در حال خاکبرداری از شهر هستند. جدیتی که ناخودآگاه اشک به چشمان آدم میآورد…. به خواندن ادامه دهید →
به گزارش خبرنگار ایلنا، در تاریخ روز دوشنبه ۲۶ فروردین ۹۸آمده است : با هزار زحمت از شهرستان به تهران آمده و امروز به داروخانه ۲۹ فروردین در خیابان کارگر جنوبی مراجعه کرده؛ برای گرفتن داروهایی که خسخسِ سینه و ریهاش را بخواباند؛ داروهایی که بتواند رنج سالها کار در غبار ذغالسنگ را برای ساعتی یا حتی لحظهای التیام بخشد؛ داروهایی که اگر همین بیمه نباشد، با این قیمت بالای دلار، توان خریدنش را ندارد و نفس تنگی امانش را خواهد برید.
پیرمرد که سالها در معدن ذغالسنگ البرز شرقی کار کرده، چند روزیست که در تهران سرگردان گرفتن داروهایش است؛ اول پیدا کردن دکتر متخصصی که بارها با تجویز این دکتر بستری شده و تحت درمان قرار گرفته؛ بعد ساعتها نشستن در مطب دکتر تا پروسه ویزیت کردن و نسخه نوشتن تکمیل شود؛ حالا هم که امروز نسخه در دست به داروخانه مراجعه کرده، انگار پایش باز به سنگ گیر کرده؛ به او گفتهاند فقط تا آخر ماه میتوانیم دارو بدهیم چون قرارداد بیمه ملت – بیمهگذار درمانی صندوق بازنشستگان فولاد- فقط تا آخر ماه یعنی تا آخر همین فروردین اعتبار دارد.
پیرمرد توانسته فقط برای شش روز آینده دارو بگیرد و باید بعد از آن دوباره همه این مسیر را طی کند؛ یعنی دوباره پیش دکتر متخصص برود و نسخه بگیرد؛ دوباره به داروخانه مراجعه کند و در صفهای طویل تحویل دارو و پیشفاکتور بایستد و دوباره به درمانگاه فولاد بازگردد.
اکثراً بیماریهای ریوی داریم
بازنشستگان دیگر نیز مانند این معدنکار قدیمی ما از اختلالاتی که گاه و بیگاه در روند درمانیشان پیش میآید ناراضی هستند. این بازنشستگان که سالها در سختترین و جانکاهترین بخش صنعت یعنی در معادن زیر زمین کار کردهاند، میگویند: ما اکثراً بیماریهای ریوی داریم اگر قرار بوده بیمهگذار تعویض شود یا قراردادش منقضی شود، چرا زودتر اقدام نکردند تا ما بازنشستگان با این شرایط خاص و با اینهمه درد و عذاب، سرگردان و بلاتکلیف نمانیم؟!
نگرانی بازنشستگان همگی از یک سنخ است؛ البته باید به این نگرانی، بیحوصلگی و سرسامِ برآمده از این همه رفت و برگشت را بیافزاییم: «حالا نمیدانم برگردم شهرستان یا تهران بمانم؛ شما حساب کنید اگر بروم باید بعد از چند روز دوباره برگردم؛ اگر هم بمانم که همه امورات زندگیام معطل میماند؛ چرا از قبل فکر نمیکنند که یک بازنشسته معدنکار برای تهران آمدن و نسخه گرفتن چه دشواریهایی دارد و اگر بخواهد همه این مراحل را از سر طی کند، کار خیلی سخت میشود..»
خیلی از هزینههای درمان و دارو را از «جیب» پرداختهایم
خاتمه قرارداد صندوق بازنشستگان فولاد با بیمه ملت که کارگذار خدمات درمانی بازنشستگان است، مسالهای است که بازنشستگان را نگران کرده است؛ بازنشستگان فولاد میگویند: تا امروز هم خیلی از هزینههای درمان و دارو را از «جیب» پرداختهایم؛ نکند اوضاع بعد از این بدتر شود؟
آنها نکته مهم دیگری را نیز مطرح میکنند: سوال ما این است که با خاتمه قرارداد بیمه ملت، تکلیف نسخههای دارویی که متعلق به خیلی پیشترهاست چه میشود، نسخههایی که در انتظار کمیسیون پزشکی و پاسخ هستند؟ کاش صندوق، خود تکلیف ما را روشن کند و به این سوالات پاسخ بدهد.
مدیر روابط عمومی صندوق بازنشستگی فولاد در ارتباط با نگرانیهایی که بابت خاتمه قرارداد بیمه ملت وجود دارد، میگوید: قرارداد آخر فروردین تمام میشود ولی در حال حاضر، در حال بررسی گزینههای مختلف هستیم؛ هنوز مشخص نیست که آیا با همین بیمهگذار قرارداد را تمدید میکنیم یا بیمهگذار تغییر خواهد کرد.
در تلاشیم شرایط بهبود پیدا کند
این مقام مسئول در ارتباط با دلهرههای بازنشستگان میگوید: بازنشستگان نگران نباشند در تلاشیم شرایط بهبود پیدا کند.
او در ارتباط با بهبود شرایط میگوید: بهبودی که امیدواریم حاصل شود هم از نظر سرعت خدماترسانی به بازنشستگان است و هم از لحاظ کیفیت خدمات. در تلاشیم سرعت و کیفیت خدماترسانی، هر دو ارتقا یابد.
این مقام مسئول درباره دشواریهای بازنشستگان فولاد برای یافتن مرکز درمانی یا پزشک متخصص مناسب میگوید: همه اطلاعات در سایت صندوق فولاد موجود است و بازنشستگان میتوانند با رجوع به این سامانه، آدرس و اطلاعات مراکز درمانی را به راحتی به دست بیاورند.
اما بازنشستگان در واکنش به این پاسخ میگویند: درصد زیادی از بازنشستگان فولاد که معدنکاران قدیمی هستند، ساکن تهران یا کلانشهرها نیستند؛ لاجرم در منطقه محل سکونت ما هیچ مرکز تخصصی به خصوص در مورد بیماریهای ریه که بیماری مشترک همه فولادیهای قدیمیست، وجود ندارد و این مساله، کار را برای ما بسیار سخت میکند. ما برای هر بار مراجعه به پزشک، معاینه یا حتی تمدید نسخههای دارویی و گرفتن این داروها، باید رنج سفر طولانی از منزل تا تهران را به جان بخریم و خودتان خوب میدانید در این شرایط جسمی که ما قرار داریم، مسافرت بسیار سخت است؛ به خصوص که با توجه به گرانیهای اخیر، بودجه کافی برای سفرهای راحت و با امکانات نداریم.
امیدواریم آنچه «میگویند» فقط حرف نباشد
خواسته این بازنشستگان، گسترش امکانات درمانیِ باکیفیت در سراسر کشور است؛ آنها میخواهند که دسترسی به امکانات در سراسر کشور به خصوص در مناطقی که در گذشته و حال، کلونی معدنهای ذغالسنگ بوده، تسهیل شود.
آنها در عین حال میگویند: امیدواریم آنچه «میگویند» فقط حرف نباشد و با خاتمه قرارداد بیمه ملت، قرارداد باکیفیتتر و قابل قبولتری با بیمهگذار بعدی منعقد شود؛ قراردادی که حقوق ما بازنشستگان را بیشتر رعایت کند.
پیرمرد مازندرانی قصه ما نیز مجبور است اول اردیبهشت دوباره به داروخانه ۲۹ بهمن مراجعه کند و امیدوار است که تکلیف بیمهگذار درمانی در همین روزهای باقیمانده از فروردین، با قطعیت مشخص شود چراکه حتی یک روز، یک نصفه روز هم نمیتواند بدون داروهایش نفس بکشد؛ او روزگار سختی را پشت سر گذاشته؛ بسیار سخت؛ سالها نفس زدن در هوای آلوده به سرب و گرد ذغالسنگِ معدن و حالا در روزهای کهولت، دست و پنجه نرم کردن با هیولای مرگبارِ انسداد ریه و سرفههای پی در پی…..
برپایه خبر کانال تلگرامی هفت تپه آمده است : امروز هشتم (۸) آذر ۱۳۹۷ علی نجاتی از اعضایسندیکای کارگران نیشکر هفت تپه با هجوم ماموران امنیتی و نیروی انتطامی به منزل اشبازداشت شد. ماموران هیچ نوع حکمی نداشته و در مقابل درخواست علی نجاتی و خانوادهمبنی بر ارایه حکم، انان را مورد ضرب و شتم قرار دادند
مامورین با ضرب و شتم
علی نجاتی و خانواده اش، وی و پسرش پیمان نجاتی را دستگیر کردند.
دراین میان به دلیل فشار عصبی به علی نجاتی ، نامبرده حالش بد
شد. اما ماموران علیرعم ناراحتی قلبی وی ، او را دستگیر کردند
در شرایطی که امروز پنجشنبه هشتم آذرماه، در بیست و پنجمین
روز اعتصاب کارگران شرکت نیشکر هفتتپه و هفدهمین روز تجمع اعتراضی کارگران نیشکر
هفت تپه در مقابل فرمانداری شهرستان شوش، کارگران شجاع این شرکت مثل روزهای قبل،
تظاهرات و راهپیمایی خود را از میدان ساعت به سمت فرمانداری شهرستان شوش آغاز
کردند. درحالی که نماینده کارگران اسماعیل بخشی و خانم سپیده قلیان فعال مدنی و
خبرنگاری که حین تهیه گزارش از اعتصاب کارگران بازداشت شده بود، همچنان در بازداشت
به سر میبرند علی نجاتی به جمع بازداشتیان هفت تپه افزوده شد
در همین رابطه امروز خبرگزاری کار ایران – ایلنا از
قول فرزانه زیلایی ، وکیل کارگران هفت تپه از بازداشت علی نجاتی از اعضای سندیکای
نیشکر هفت تپه خبرداد و گفت: این اتفاق صبح امروز در منزل شخصی ایشان رخ دادهاست.
ماموران بدون حکم بازداشت به منزل ایشان ورود کرده و
او را بازداشت نمودهاند در عین حال .
یکی از مقامات قضایی استان خوزستان نیز این بازداشت را تایید کرد و گفت: احتمالا
این بازداشت به تجمعات کارگران هفت تپه ارتباطی ندارد و مربوط به پرونده دیگریست.
لازم به ذکر است که ماموران حکومتی با حکم جلب سیار دادگاه ، روزسه شنبه ۶ آذر ۱٣۹۷ برای دستگیری علی نجاتی رئیس
اسبق و عضو کنونی سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه به منزل مسکونی وی هجوم
آوردند. به
گزارش سندیکای کارگران هفت تپه، به علت عدم حضور وی، موفق به دستگیری او نشدند.
آنچه در افکار عمومی شنیده می شود؛ حکم جلب سیار برای قاتلان ، اختلاس گران فراری
و آدم های جانی صادر می شود . علی نجاتی انسان شریف و زحمتکشی که دغدغه هر لحظه
زندگی اش گذاران زندگی هم طبقه ای هایش در نیشکر هفت تپه است و به نمایندگی آنان
همچنان برای مدیریت سندیکا برگزیده شد، باید اینگونه تحت تعقیب قرار گرفته و در
شرایط بیماری وجراحی قلب، اینگونه مورد تهاجم قرار گیرد ؟ این است پاسخ نظام به
انسانیت طبقه ما در قبال
گذران زندگی شان در برابر خانواده و همسر و فرزندانش !
اکنون اعتراض
کارگران نیشکر هفتتپه شکل دیگری به خود گرفته و خواستههای کارگران برای آزادی
سپیده قلیانی – اسماعیل بخشی و علی نجاتی پایه گذار سندیکای نیشکر هفت تپه ، شکل
گستره تری بخود خواهد گرفت .
نباید بیکار نشست ،
قلب بیمار علی نجاتی در تپش اقدامات فوری و عاجل همه حامیان جنبش کارگری می تپد و
به یاری همه ما نیازمند است . همچنان نیز باید آزادی دیگر زندانیان سیاسی تلاش ورزید .
علی نجاتی و فرزندش
پیمان نجاتی ، بی قید و شرط آزاد باید گردند !
«کاوه» نیازمند «تحصیل»و «کودکی» است و خانوادهی فرودستش نیازمند «حمایت»؛ اما اینها نصیبش نمیشود؛ پسراهی به جز «چتربازی» ندارد؛ راهی که یک توصیف ساده دارد: یا مرگ یا نان!
به گزارش نسرین هزاره مقدم خبرنگار ایلنا، در تاریخ دو شنبه ۵ آذر۱٣۹۷ آمده است: هنوز نوجوان است آنقدر که تشخیص خوب وبد زندگی برایش سخت است. با لهجه بلوچی از برادرانش میگوید که بیکارند و ازپدر مریضی که دارد و از اینکه باید «کار» کند. «کار» سرنوشت محتوم کاوه است؛ باچشمهای درشتش گره خورده؛ با پیراهن بلند و سفید بلوچش؛ با ترسها و نگرانیهایکودکانهاش از رفت و آمد در جادههای مرزی.
کاوه، «چترباز» است؛ بنزین میبرد به آن سوی مرز؛ به
پاکستان؛ سوار وانت بار میشود؛ با این جثه کوچک و محزونش، یک پیت بنزین را بغل میگیرد
و از آسفالت و خاکی میرود تا برسد به لب مرز؛ آنجا دلالان بنزینها را میخرند و
حقالزحمه او را میپردازند؛ پولی که میگیرد زیاد نیست؛ اصلاً پولی نیست این چند
ده هزار تومان که با تحمل هزار خطر و مشقت، نصیبِ «کاوه» میشود تا تحویل مادر
بیمارش بدهد. یکی از برادرانش درگیر غول اعتیاد است و این روزها در یک کمپ درمان
اعتیاد، رایگان بستریست تا مداوا شود؛ کاوه مدرسه نمیرود و اصلا «بابا نان داد»
نمیداند؛ او سالهاست که مرد خانواده است.
هیچ شهری به اندازه زاهدان «متکدی» ندارد
این نوجوان
دوازده ساله، اهل زاهدان است؛ استان سیستان و بلوچستان؛ آنجا که بیکاری و فقر
بیداد میکند؛ آنجا که در داخل شهر تا دلت بخواهد بساط «بنزین فروشی» هست و از آن
بیشتر، تعداد بیکاران و متکدیان است. به قول یکی از فعالان مدنی این شهر که برای
کاهش آمار اعتیاد و کمک به بازپروری معتادان این شهر فعالیت میکند و نمیخواهد
اسمش در این گزارش آورده شود؛ «هیچ شهری به
اندازه زاهدان متکدی ندارد؛ شاید کمتر شهری در ایران باشد که وقتی از در خانهات
خارج میشوی تا برگردی، این همه متکدی بیایند سراغت و تمنای کمک داشته
باشند.»
در زاهدان
بیشتر آنها که «شغل» دارند نیز در زمره «بیثباتکاران» و «غیررسمیکاران» هستند؛
رواج مشاغل غیررسمی در زاهدان، نتیجه همین بیکاری و فقدان فرصتهای شغلی شایسته
است. «سیستان و بلوچستان» محدودهای است از جغرافیای ایران که معاون امنیتی انتظامی استاندار آن در رابطه
با نرخ بسیار بالای بیکاریاش میگوید: نرخ رشد بیکاری این استان نه براساس
آمارهای رسمی اعلام شده، بلکه با توجه به شرایط موجود حدود ۴۰ درصد است.
«سیستان و بلوچستان» بیکارترین استان کشور
است
علی اصغر میرشکاری با بیان اینکه نرخ بیکاری در
مرکز استان زاهدان ۳۹ درصد است، میافزاید: این استان از بیکارترین استانهای
کشور محسوب میشود و این بیکاری در حاشیه شهرها بیشتر قابل مشاهده است.
وی ادامه میدهد:
سیستان و بلوچستان با داشتن سه در صد جمعیت کشور که ۳۵ درصد جمعیت
آن را افراد زیر ۱۶ سال تشکیل
میدهند، جوانترین استان کشور نیز هست.
در این
استانِ جوان، نوجوانان و جوانان بسیاری ماننده کاوه؛ چتربازند. کارشان به نوعی
«کولبری» است یعنی بار بردی که البته همان بنزین و گازوئیل است به آن سوی مرز. اما
در بلوچستان به آنها «چترباز» میگویند؛ واژهای که طنزی تلخ را یدک میکشد؛
«چتربازی» استعارهایست از شهامتِ بچههایی که جانشان را برای لقمهای نان به خطر
میاندازند.
«چتربازی» راهیست برای کسب درآمدِ اندکِ
شرافتمندانه
زهره صیادی (فعال مدنی) که موضوع بچههای چترباز را سالهاست
پیگیری میکند و نگرانیهای بسیاری بابت سرنوشت آنها دارد، در رابطه با این «شغل»
و ماهیت پرخطر آن میگوید: چترباز نامِ کارگری است که هر روز به قیمتِ جان، باری
برشانه میکشد. «چترباز» یک عنوانِ کاری است برای ِ کارگرانی در سیستان و بلوچستان
که بنزین و نفت و آرد را به مرز ِافغانستان و پاکستان میبرند و پارچه و ادویه و
… را برمیگردانند به شهر خود. «چتربازی»
گزینش ِ راهی است برای ِ کسبِ درآمدی اندک در این آشفته بازارِ بیکاری ِتلخ.
اما خطرات
این راه امرار معاش از طریق این عنوان شغلیِ پرخطر چیست؛ صیادی میگوید: پرخطرترین
بار برای ِ یک چترباز، بنزین است. هر لحظه احتمالِ واژگونی ِ بار و تعقیب و
گریز وجود دارد که به سادگی به انفجار منتهی میشود؛ «انفجار» بدیهیترین خطری است که کارگرانِ
چترباز را تهدید میکند.
چرا تعداد
«چتربازان» و کسانی که خطر میکنند تا لقمه نانی به کف بیاورند، در سالهای اخیر
بیشتر شده و چه گروههایی سراغ این شغل میروند؛ صیادی بافت اجتماعی «چتربازان» را
«متنوع» توصیف میکند و میگوید: خیلیها سراغ این به اصطلاح شغل میروند؛ خیلیها
که البته همهشان «ناگزیرند» و راهی دیگر برای امرار معاش ندارند. روستاییهایی که
پیروِ سدسازیهای ِ بیرویه و ناکارآمد مجبور به ترکِ خانه و کار شدهاند،
کارگرانِ تولیدیهای ِ بومی و صنایعِ دستی که در بازارهای ِ صادرات و رانت ِ گالریهای
ِ هنری و شو و فروشِ هتلیهای «از ما بهتران» جایی نیافتهاند. کشاورزان و
دامدارهایی که پیروِ خشکی زمین، «تحتِ تاثیر حفرِ چاههای عمیق جهتِ آبادانی
ِ باغهای ِ پسته در دلِ کویر برخی کسان» و خالی شدنِ سفرههای آبهای
زیرمینی، بیکار و بیروزی ماندهاند، جمعیتِ بدونِ شناسنامهای که جز کارِ روزمزد
دستش به جایی نمیرسد، بیکارانِ کارخانههای تعطیل و تعلیق شدهی استان مانندِ
«کارخانه بافتِ بلوچ»، فارغالتحصیلهای محروم از کار و بسیاری انسانهای
مستاصل با دلایلی دیگر….
یا مرگ یا نان!
صیادی معتقد
است علاوه بر خطر «انفجار» خطر مرگبار دیگری نیز در کمین چتربازان است؛ خطر «مینگذاری».
او میگوید: مینگذاری مرز برای جلوگیری از عبور و مرورهای غیرقانونی، فشار چندین
بارهای است بر شانهی این کارگران. کارگرانِ چترباز زندگیشان در یک عبارت ساده
خلاصه میشود: یا مرگ یا نان!
چتربازان با
خطر «مرگ» همواره روبرو هستند؛ هر روز و هر لحظه؛ اما در این بین، سرنوشت نوجوانان
به مراتب نگرانکنندهتر است؛ آنها که به جای چشیدنِ طعم کودکی و بازیگوشیهای آن،
با بنزین و مین و مرگ، دست به گریبانند.
سرنوشت نوجوانانِ محروم سیستان و بلوچستان
«ناگوار» است
او به سرنوشت یک نوجوان بلوچ اشاره میکند؛ نوجوان 17 سالهای
که پس از تحملِ رنج بسیار؛ حوالی معدنهای حاشیهی تهران، متقاعد به مراجعت سوی
سرزمینِ اجدادی شده است و دلخوش به درآمد اندک ِ چتربازی برای خویش ماوایی و منزلی
برپا نموده. حال دوباره به حاشیهی کدام معدنِ کدام شهرِ بزرگ هجرت کند؟! کجا که
نخل باشد و آفتاب؟ کجا که با طلوعِ خورشید؛ بابا از پیچِ جاده پیدا بشود، پولِ
چتربازی دیشب را نانِ گرم، بگذارد توی ِ سفره…
صیادی سرنوشت
نوجوانان محروم سیستان و بلوچستان را «ناگوار» میداند: نوجوان چتربازِ بلوچ چه
کند؟ میانِ هزارتوی کدام گریزگاهِ فرودستنشینِ دور و برِ یک شهر بزرگ، طعم ِ فقر
را مزمزه کند؟ چرا نباید در شهرش در زادوبوماش امکانی برای زیستن داشته باشد؟!
بچههای
بسیاری مانند «کاوه» قبل از اینکه کودکی را تجربه کنند، «کار» را تجربه میکنند؛
«کاوه» نیازمند «تحصیل» و «کودکی» است و خانوادهی فرودستش نیازمند «حمایت»؛ اما
اینها نصیبش نمیشود؛ پس راهی به جز «چتربازی» ندارد؛ راهی که یک توصیف ساده دارد:
یا مرگ یا نان!
یادداشت هفته از امیر جواهری لنگرودی: در برابر فشار به فعالان هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکا سازی زرد و امنیتی سرعت می گیرد. به خواندن ادامه دهید →
بنا به گزارش خبرگزاری «بیلد»، بزرگترین سندیکای کارگران آلمان (وردی) در نامه ای از مطالبات کامیونداران و رانندگان کامیون در ایران حمایت کرده است.
فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری که بیش از ۲۰۰ میلیون عضو دارد در نامهای خطاب به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط کارگران زندانی شده است. معاون بزرگترین سندیکای کارگری آلمان «وردی» از طریق فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل «آی تی اف» (ITF) و سازمان جهانی کار «آی ال ئو» (ILO) و سازمان ملل متحد، مصرا خواسته است که فورا در این مورد اقدام نماید. لازم به ذکر است که 17 نفر از رانندگان اعتصابی و همچنین شماری از کارگران شرکت هپکو که به خاطر بهبود شرایط معیشتی و ایمنی محیط کار و همچنین حقوق معوقه خود دست به اعتراض و اعتصاب زده بودند به اعدام تهدید و به حبس و شلاق محکوم کرده است.
پیرامون تجمع کشاورزان اصفهانی مطرح شد؛ کمبود آب شرب تابستان با آب بی کیفیت چاه ها جبران شد!
به گزارش خبرنگار ایلنا، در تاریخ پنجشنبه ۱۰آبان۹۷، آمده است : کشاورزان حقآبهدار شرق و غرب اصفهان در بالادست زایندهرود در استان اصفهان برای بررسی نحوه توزیع آب و همچنین نشان دادن اعتراض خود، تجمع بزرگی را برپا کردند.
به گزارش ایلنا، صبح دیروز کاروانی مرکب از ۱۵۰۰ اتوموبیل، حامل کشاورزان حقآبهدار شرق و غرب اصفهان در حرکتی هماهنگ به محل بالادست رودخانه زایندهرود در استان اصفهان رفته تا از نزدیک نحوه توزیع آب که موجب خسارات هولناکی به کشاورزان حوضه آبریز زایندهرود در استان اصفهان شده را مورد بررسی قرار دهند.
حسین محمدرضایی (عضو هیات مدیره نظام صنفی کشاورزی شهرستان اصفهان) درباره تجمع روز گذشته گفت: کشاورزان حقآبهدار شرق و غرب اصفهان به بالادست زایندهرود در استان اصفهان رفتهاند تا از نزدیک شاهد این باشند آبی که به دست آنها نمیرسد، به کجا میرود. بهعلاوه، آنها با این گردهمایی میخواهند اعتراض خود را به طور علنی اعلام کنند.
وی افزود: در ادامه بازدید کشاورزان امروز به محل پمپاژ انتقال آب به یزد رفتند و اعتراض خود را به انتقال آب به صنعت یزد نیز، ابراز کردند. اکنون حدود ۴۰ روز میشود که کشاورزان حقآبهدار شرق و غرب اصفهان برای نشان دادن اعتراضشان در شهرها و روستاهای حوضه آبریز زایندهرود، خیمه زده و تراکتورهای خود را در مقابل آنها گذاشتهاند.
محمدرضایی افزود: با توجه به وضعیت کمآبی کنونی رودخانه و عدم بارش کافی در منطقه در سالجاری، براساس مصوبات شورای هماهنگی حوضه آبریز زایندهرود در وزارت نیرو، پاییز امسال (ابتدای سال زراعی) قرار بود ۴۰۰ میلیون مترمکعب آب پشت سد زایندهرود ذخیره شود و برای کشت پاییزه رهاسازی شود اما آنچه که اتفاق افتاد یک سد خالی با ۱۶۰ میلیون مترمکعب آب بود. علت این امر ناتوانی در جلوگیری از برداشتهای بیرویه، چه در بالادست زایندهرود در چهارمحال و بختیاری و چه در خود استان اصفهان بوده است.
وی با تاکید بر اینکه مسئولان قادر به کنترل برداشتهای بیرویه بالادست نیستند، اظهار داشت: در جدول منابع و مصارف آب که از سوی شورای هماهنگی حوضه آبریز زایندهرود در وزارت نیرو تهیه شده، قرار بوده که در تابستان ۱۲.۵ مترمکعب آب در ثانیه از سد رها شود اما این میزان به ۲۶ مترمکعب رسید. بهخاطر برداشت بیرویه، در واقعیت آنچه که اتفاق افتاد این بود که صرفاً ۸.۵ مترمکعب آب به تصفیهخانه بابا شیخعلی که تامینکننده آب شرب اصفهان است، میرسید اما نیاز واقعی اصفهان، ۱۲.۵ متر مکعب آب بود که در نتیجه با کمبود آب شرب روبرو بودیم.
عضو هیات مدیره نظام صنفی کشاورزی شهرستان اصفهان ادامه داد: برای جبران کمبود آب شرب، اداره آب و فاضلاب حدود ۷۰ حلقه چاه در محلات مختلف شهرستان اصفهان احداث کرد تا از سفرههای آب زیرزمینی برداشت کند. با این وجود، برخی نقاط شهرستان نصف روز بیبهره از آب بودند. همچنین سطح پایین کیفیت آبهای این چاهها، موجب شده بود امسال آب شرب مردم، کیفیت بسیار نازلی داشته باشد. مسئولان به جای اینکه آب با کیفیت زایندهرود را به صنایع بدهند، آن را برای شرب نزدیک به 5 میلیون نفر از مردم اصفهان در نظر بگیرند تا اینکه مجبور به استفاده از آب چاههای کم کیفیت برای شرب نشوند.
وی اشاره کرد: در این میان، آبی به کشاورزان تخصیص داده نشد. کشاورزان ۱۸ سال است که کشت کاملی نداشتهاند و دو سال است که بهخاطر همین سوءمدیریتها نتوانستهاند کشت و کاری انجام دهند، هیچ درآمد دیگری هم ندارند. کشاورزی تنها شغل آنها است. از همین رو، بسیار خشمگین و معترض هستند.
محمدرضایی در اشاره به طرح بن بروجن نیز گفت: اواسط مهرماه کشاورزان حقآبهدار به محل احداث طرح بن-بروجن رفتند و اعتراض خود را از اجرای این طرح به مسئولان وزارت نیرو اعلام داشتند. گفتنی است وزارت نیرو قصد داشت بیتوجه به شکایت و اعتراضات کشاورزان و نظام صنفی کشاورزی، این طرح را انجام داده و آب را از حوزه بیآب زایندهرود به حوزه پرآب کارون انتقال دهد اما این اعتراضات موجب توقف آن شد.
عضو هیات مدیره نظام صنفی کشاورزی شهرستان اصفهان در پایان گفت: حدود ۲۴ سال پیش، قرار شد که تونل سوم کوهرنگ احداث شود. ولی متاسفانه ۱۹ سال پیش، آب به اسم شرب و به کام صنعت به استان یزد انتقال یافت ولی در آن زمان و تا الان، هنوز این سد و تونل افتتاح نشده است. قرار بود از طریق تونل سوم، آب از سرشاخههای حوضه پرآب کارون به حوضه کمآب زایندهرود رسانده شود اما بعد از گذشت سالها و صرف میلیاردها هزار تومان پول، هنوز این اتفاق نیفتاده است. حال، بعد از صرف ۲۴ سال وقت و هزاران میلیون تومان هزینه برای این پروژه که هنوز هم اتفاق نیفتاده، میخواهند آب حوزه کمآب زاینده رود را با احداث ۱۳۰ کیلومتر خط لوله انتقال آب به نام طرح بن-بروجن به حوزه پرآب کارون انتقال دهند. در صورتی که میتوانند با کوتاهترین مسیر و کمترین هزینه از سد کارون ۴، آب را به بروجن انتقال دهند ولی متاسفانه مصرّ به انتقال آب از زایندهرود بیآب هستند.
حمایت از کارگران هپکو وظیفه طبقاتی ما کارگران است!
اعتراض و اعتصاب حق ماست!
در پی شکایت کارفرمایان از کارگران شرکت هپکو و به موجب رای صادرشده درشعبه 106 دادگاه کیفری توسط قاضی، 15 نفر از کارگران شرکت تولید ماشین آلات راهسازی هپکو، به تحمل شش ماه تا یک سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم شده اند. این احکام به اتهام «اخلال در نظم عمومی، از طریق شرکت در تجمعات و تظاهرات غیر قانونی» اعلام شده است. به خواندن ادامه دهید →